نتایج جستجو برای عبارت :

قدردان لحظات

شیعه تاروزقیامت قدردان مادراست/فاطمه الگوی خوبی برنشان مادراست/دختروالای احمدآمداز باغ بهشت/بهر پیغمبربه دنیااو بسان مادر است/مادرخوب امامت همسر مولا علی/آل پیغمبرهمیشه درامان مادراست/روزمیلادش توسل کن به زهرای شریف/طوق خوشبختی ماهم درزبان مادراست/مادران سرمشقشان باشداگراین فاطمه/تربیت اصلاح گردد درکمان مادراست/حضرت صاحب زمان هم آن ظهورش فاطمی است/مرهمی بردردهای این جهان مادراست/
کم کم آخرین لحظات سال 97 هم سپری میکنم. در این لحظات مثل همه آدم ها دعاهای کلیشه و البته مهم سلامتی، شادی و موفقیت برای خودم و همه افراد دارم.
مهمترین اتفاقی که برام توی سال جددی می تونه رخ بده اتمام سربازی و خروج از کشور هستش. حداقل خروج از خونه فعلی کمترین حد توقع من از کائنات و خداوند هستش.
خدا کمک کنه بتونم مفید باشم و شاد و ستون!
به امید 98 پر از شادی و موفقیت برای همه :)
 
 
 
به ادامه مطلب بروید ...
 
 
عکس های عاشقانه
عکس های احساسی
عکس های رمانتیک
عکس های رومانتیک
عکس عاشقانه
عکس احساسی
عکس رمانتیک
عکس رومانتیک
عکس های عاشقانه از لحظات تنهایی
عکس های احساسی از لحظات تنهایی
عکس های لحظات تنهایی
عکس های تنهایی
عشق
پشتیبان خانم مهسا آ برگشت توی اتاق بهش میگم این نفر جدید میتونه مثل شما لحظات مفرحی برای ما فراهم کنه ؟ مبگه نه این توی باقلی هاست ... بعد که رفت بیرون به پشتیبان خانم مریم ز گفت این پسر کی که این پشتیبان خانم مهسا آ  بهش این جوری میگه !!! کلی خندیدم
میدونین خیلی وقتا خیلی چیزا اونجور ک خود ادم میخاد پیش نمیره
یه وقتایی ادم میخاد لحظات خوشی برا خودشو بقیه بسازه اما دقیقا همون لحظات میشه بدترین لحظات زندگی ادم 
.
.
.
.
‌.
یه وقتاییم هست که ادم‌فک میکنه گند زده به همه چیزو ... اما نه 
یهو میبینه اون لحظع بد دوباره توی بهترین خاطراتش بایگانی میشه ... 

پ . ن : یه ادم همونقدر ک میتونه با دوس داشتنو دوس داشته شدنش حال یه نفرو خوب کنه ... همونقدر ک میتونع کاری کنه ک اون ادم از زندگیش از زنده بودنش از همه
زندگی آدم تو یه لحظه میتونه کن فیکون بشه ! 
۳۶ ساعته نخوابیدم ...
و الان بالاخره بغضم شکست و اونقدر گریه کردم که نزدیک بود بالا بیارم ...
تازه ۱۷ ساعت گذشته ! و باید ۱۰۰ ساعت بگذره... 
شاید هم ۲۰۰ ساعت ! 
تو روخدا نپرسین چی شده ...
فقط هر وقت یادم افتادین دعام کنین... 
+هیچ‌ کس نمیدونه چی شده جز دوستم ... ولی مامانم فهمید ناراحتم از پای تلفن و من هم ناراحتیم رو ربط دادم به pms... 
آخ...
سخت ترین لحظات عمرم رو دارم میگذرونم...
..::هوالرفیق::..
در این لحظات همیشه رایحه‌ای فضا را پر کرده است؛ باید فقط یک بار این بو را شنیده باشی تا بدانی چه می‌گویم؛ این بوی آشنا هم هیجان را در تو زنده می‌کند؛ و هم نگرانی را در تو بیدار می‌کند:  «در این یک سالی که گذشت چه کار کردی؟» اصلا الان که فکرش را می‌کنم عجب بویی است؛ لامصب یک معجون کامل هست. آخَر تو را به فکر هم وا می‌دارد: «امروز چقدر بزرگ شده‌ای؟ به اندازه‌ی همان یک سال؟ کمتر از آن؟ بیشتر...؟!»
البته فقط این رایحه‌ی عجیب نیست
من که میدانم، تو به حالِ من آگاهی، مرا می بینی و تحت هر شرایطی دوستم داری :) من هم قول میدهم تحت هر شرایطی سپاسگزار باشم، بخاطر همه چیز و هر اتفاقی قدردان مهر و مهربانیت باشم :)
سرشار از حس خاصِ زندگی کردن هستم، میخواهم تا هر وقت که زنده ام، امیدوار بمانم و در هیچ لحظه از یادت غافل نشوم، تو در قلب من هستی، قسمتی از وجودم که به آن عشق میورزم :)
دوستت دارم :) 
در غروبی زیبا از واپسین روزهای یک بهار پرماجرا می نویسم ...
در لحظات نزدیک اذان ....
در لحظات مشهور ب لحظات استجابت دعا ....
خداوندا مگذار بر دلم هیچگاه قفل قساوت بماند ... 
مگذار هیچ خاطری را ب خاطر حرفم آزرده کنم ...
بارها رایحه دلنشین نسیم های بهاری ب مشامم خورد
 اما ....
 بهارت نمیدانم از من راضیست یا نه ... 
دل من در بهارت شاد بود ...
با بهارت خداحافظی نمی کنم
 چون دلتنگی من چند برابر می شود ...
بوی بهار ... بوی بهترین ها بود ...
 بوی یک دنیا لطافت ... بوی یک
همکاران عزیز  قدردان حضور سبزتان  در دوره ضمن خدمت استاندارد مهارتهای آموزشی هستیم. از همکاران هنرستان شهیده سهام خیام به پاس زحمت میزبانی و تمامی کسانی که متحمل زحمت شدند بالاخص  اقای بنی هاشمی بواسطه قبول زحمت مدرسی تشکر ویژه داریم. گروه حسابداری
ثانیه‌های آخر، ثانیه‌های مهمی‌اند. داریم که یک روز نزد خدا، به اندازه‌ی هزارسال است. این، یک فانتزی نیست. دقت که می‌کنم، می‌بینم اگر این نباشد، فانتزی می‌شود. فکر کنید، همه‌چیز، همین‌قدر بی‌هوده باشد، همین‌قدر خشن و خشک و سریع؛ آن‌وقت، چه می‌خواهد قضاوت شود؟ پس آن نیم‌لرز‌هایی که بر دل می‌افتد چه؟ آن‌ها به کدام قلم روایت می‌شوند؟
ثانیه‌های آخر را می‌گذرانم. آخرین لحظاتی که می‌توانند همه‌ی گذشته را «تبدیل» کنند. مفهوم «ترکیب
فاصله درد عجیبیست و زمان دردی عجیب تر. با این که می دانی این فاصله روزی کم خواهد شد و این دوری را پایانی است، می دانی این روزها و ماه ها، سخت و آسان خواهد گذشت چنان که پیش از این گذشته اما... اما لحظات واقعا اذیتت می کنند، سخت می گذرند خیلی سخت. باید خودت را به بی خیالی بزنی، اگر بخواهی هر قدمی که بر می داری را بشماری و هر ثانیه ای که می گذرد را حساب کنی، گذر لحظات پیرت می کنند و گام ها به کام مرگ می کشانندت. بی خیال باش و فقط برو. دنیا بی ارزش تر از آ
درست زندگی کردن را یادمان ندادند!
ما باید کار میکردیم برای شادی هامان! نه غم هایمان!
باید شادی می کردیم برای داشته هایمان! نه نداری ها!
باید می داشتم برای بهتر زندگی کردن! نه بیشتر زندگی کردن!
خوب زندگی کردن را یادمان ندادند!
ما نالیدیم از زندگی، گریستیم از خستگی و ترسیدیم از خنده!
حال آنکه زندگی همین لحظات بودند...
ای دریغ از لحظات عمرم...
 
 
،  در تک تک لحظه ها ، لحظه ای خوب و لحظه ای هم شاید بد ، لحظه ای خوش و لحظه ای شاید  ناخوش ، این لحظه به لحظه ها دست بدست هم میدن و میشن لحظات عمر ما ، اونقدر زندگی کوتاهه و اونقدر آدمها در هیاهوی زندگی غرق میشن که هیچکسی هیچکدوم از دلشوره ها و نگرانی ها و رنج هایی رو که ما کشیدیمو یادش نمیاد ، آدمها رنجهای گذشته  خودشون رو هم در گذر زمان دیگه فراموش میکنن چه برسه به رنج هایی که ما متحمل شدیم ، آدمها همه فکر میکنن خیلی خوب رفتار کردن و حتی اونم
برای آسان زندگی کردن و دیدن زیبایی های آن لازم است، لحظات گذشته زندگیمان را شخم بزنیم و بایک ذره بین(لحظه بین)به دنبال لحظات زر و طلا مانند آن باشم. دقیقاً همان قسمت هایی که به خاطر برق چشمها و لبخندتان میدرخشند. همان جاهایی که قلبتان تندتر می زند.
زندگیتان را شخم بزنید. مطمئناً به گنج های خوبی میرسید. همین گنج ها امید و نقشه ای میشوند برای ادامه دادن بهتر زندگی...
برای آسان زندگی کردن و دیدن زیبایی های آن لازم است، لحظات گذشته زندگیمان را شخم بزنیم و بایک ذره بین(لحظه بین)به دنبال لحظات زر و طلا ماننده آن باشم. دقیقاً همان قسمت هایی که به خاطر برق چشمها و لبخندتان میدرخشند. همان جاهایی که قلبتان تندتر می زند.
زندگیتان را شخم بزنید. مطمئناً به گنج های خوبی میرسید. همین گنج ها امید و نقشه ای میشوند برای ادامه دادن بهتر زندگی...
 
به نام خالق لبخند
خودتون فکر کنید که زیباترین لحظات زندگیتون داشته چه اتفاقی می افتاده
هرجوری که بوده یا هرجایی که بوده لبخند نمی زدید
اگه بوده سعی کنید اینجور لحظات رو بیشتر کنید
چرا وقتی با یه لبخند ساده میتونید شادتر باشید لبخند نمی‌زنید
یعنی این را هم می خواهید از خودتان دریغ کنید
تنها خواهش امشبم از تون اینه که همیشه لبخند بزنید
اگر لبخند بزنید در شرایط بد هم حالتون خوب میشه
پس نتیجه می گیریم که زیباترین لحظات زندگی وقتی اتفاق میفته
منو نجات بده التماست میکنم ...
این حرفهارو توی دفترم نمیتونم بنویسم 
واصلا نمیخوام ناشکری کنم 
خودتم میدونی من چقد قدردان موهبت هات هستم 
ولی بیا و نجاتم بده از این هر روز فروریختن امید هام 
من نمیخوام این شکلی زندگی کنم 
نمیتونم این حرفارو به هیچ کسی تو این عالم بزنم 
منو نجات بده رفیق دیرینه 
منو نجات بده مهربونترین 
منو نجات بده خالق
منو نجاتم بده 
فقط تویی که اشکامو میبینی ، بغضمو میفهمی ؛ لرزش چونمو تو این نیمه شب حس میکنی فقط تویی 
نجا
دوستان بیانی نظرتون درباره وبلاگ و قالبش رو بفرمایینهمچنین بنده سعی خواهم کرد که مطالب خوب شما را نیز مطالعه کنم و مجموعه لینکهاشونو منتشر کنم. باید هوای یکدیگرو بیشتر از این داشته باشیم در بلاگنظرات تخصصی یا لینک مطالبتونو برام بفرستیدهمچنین بفرمایید چه مطالبی مورد علاقه و کاربرد دائم هست تا منتشر کنم.با سپاس ویژهقدردان شما هستم
شب را همچون یک دریا بدان که درونش از تاریکی قیرگون پر شده است. آنگاه شنا نابلدی را فرض کن که در مواجهه‌ی با این سراسر تاریکی، به ناگاه فکرش مبهوت می‌شود. حتی فرصتی نیست تا آدمی نفسی چاق کند. پس سیاهی تمام وجود را فرا خواهد گرفت و غریق، در یک آن و بی هیچ تقلایی؛ به خوابی فرو می‌رود که برادر مرگ است: -چه بسیار آدمیانی که دیگر از خواب شب بیدار نشدند و راهی سفر آخرت شدند.کمی برگردیم عقب: در آخرین لحظات که خیال آدمی تا خرخره غرق در تاریکی شب شده و چیز
چند روز پیش ها بود که عبارت"فرصت مطالعاتی" را از زبان دوست مادرم شنیدم.دوست مادرم دختری دارد که در حال حاضر دانشجوی دکتری Metallurgy دانشگاه امیرکبیر است.تا یکی دو ماه دیگر ترم دوم خود را تمام می کند و برای امتحان جامع آماده می شود.
امروز درباره ی فرصت مطالعاتی جستجویی در سایت ها داشتم و دریافتم که این دوره،یک فرصت بسیار مناسب برای دانشجویان مقطع دکتری محسوب می شود که البته برخی از دانشجویان از این فرصت آگاهی نداشته و در نتیجه از آن استفاده نمی ک
کار درست و نیک را باید هر چه زودتر انجام بدهیم؛ مثل عبادات، مثل نمازِ اولِ وقت و مثل بقیه‌ی کارهایی که موقت است، هر چه انسان آن کار را در لحظات اول و نزدیک‌تر به آن لحظات اول انجام بدهد، این فضیلت بیشتری دارد؛ چون انسان احساس می‌کند تکلیف را انجام داد و در تأخیر آفاتی هست؛ انسان خود را از آن آفات برکنار می‌دارد. ۱۳۸۵/۰۹/۲۴
خاک شوره زده و خشکیده و ترک ترک شده رو زیر پام له میکنم و لبخند میزنم
مامانم هم همین کارو میکنه تند تند راه میره و زیر لب یه آواز رو زمزمه میکنه و صداش با صدای باد تو گوشم میپیچه
صدایی که فکر میکنم خیلی روزا فقط با شنیدنش به زندگی برگشتم
روزی رو یادم میاد که مستاصل به دیوار اون خونه ی منحوس لعنتی تکیه کرده بود و گریه میکرد
و من اون لحظات... من اون لحظات من نبودم که از اون وضع دلم خنک میشد
من واقعی نمیتونه انقدر بی رحم باشه
من واقعی این منیه که الان
 
خوشبختی بزرگی ست داشتن کسی که همیشه لحظاتی را برای بودن در کنار شما کنار می گذارد و نسبت به شما حس مسئولیت دارد .
همیشه بخشی از خود را سهم شما می داند و برای بی قراری های تان آرام و قرار می شود .
همواره نسخه ای برای خوشحال کردن تان در دست دارد و در تقسیم کردن حال خوبش یکی ازخارج قسمت های مطلق ذهنش هستید .
زیبایی قلب و ذهن تان را ملاک دوست داشتن تان می داند و لبخندش آرایش چهره تان می شود .
برای غافل گیرکردن تان دنبال مناسبت نیست و در دایره ی قضاوتش
گاهی وقتا با دیدن یه اتفاقاتی ، در هر شرایطی که باشی یادت میفته که باید خدا رو شکر کنی .. شاید تا قبلش همش گلایه می کردی و از وضعیت زندگیت ناراضی بودی اما با دیدن اون اتفاق یادت میفته و یه تلنگر اساسی می شه برات که قدردان خیلی از داشته هات باشی !
درسته ها آدمی باید خودش رو با افراد بالاتر از خودش مقایسه کنه تا انگیزه بگیره برای حرکت و رسیدن به بالاتر از چیزی که هست ، اما چه خوب می شه که از خودمون پایین تر هم ببینیم .
مثلا من با پاهام راه می رم تا برس
گاهی وقتا با دیدن یه اتفاقاتی ، در هر شرایطی که باشی یادت میفته که باید خدا رو شکر کنی .. شاید تا قبلش همش گلایه می کردی و از وضعیت زندگیت ناراضی بودی اما با دیدن اون اتفاق یادت میفته و یه تلنگر اساسی می شه برات که قدردان خیلی از داشته هات باشی !
درسته ها آدمی باید خودش رو با افراد بالاتر از خودش مقایسه کنه تا انگیزه بگیره برای حرکت و رسیدن به بالاتر از چیزی که هست ، اما چه خوب می شه که از خودمون پایین تر هم ببینیم .
ادامه مطلب
دردا.دردا از من.دردا از این عمرهای کوتاه و بی‌اعتبار ما.دردا از نبودن‌ها و رفتن‌ها.دردا از تو که هم نامه‌ی نانوشته خوانی و هم قصه‌ی نانموده دانی.دردا از تو که یادت مونس جانم است.دردا از من که با این همه‌ آدم نمی‌شوم که نمی‌شوم.دردا از من که زندگی می‌کنم برای آن لحظات که حتی با آن «برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم، همین از تمامِ جهان کافیه، همین که کنارت نفس میکشم» هم گریه‌ام بگیرد و غرق لذت شوم، اما برایم این لحظات هم محد
عزیز دلم دارد عروس می شود. قند در دلم آب می شود. مدام قربان صرقه اش می روم. می دانید چیست؟ یک خوش حالی عجیبی است که عزیز دل آدم عروس شود. اصلا دلم یکجور دیگری می زند. درست است که دختر آدم را مردم با خودشان می برند یک جای دیگر اما باز هم در کنار این دلتنگی هایی که هنوز نیامده حس های فوق العاده ای هم وجود دارد. حس هایی که طعم خوش بهار می دهند. طعم تازگی و طراوت. شادی و سرزندگی. البته گاهی وقت ها بعضی اتفاقات شاید لحظات خوشت را خراب کنند. مثلا وقتی می بی
بنام خداوند مهر و مهربانی 

سلام
عرض احترام دارم خدمت همراهان گرامی

در سالی  که گذشت  با مباحث " آرایه های ادبی "، " دستور زبان فارسی  ".، " شعر و قوالب آن " در خدمت شما بودم
در لحظات پایانی سال 1397 آخرین جلسه " شعر و قوالب آن " هم به روز  شد.  ( جلسه سیزدهم)  .  امید آن است که در سال آینده نیز در کنار ما و همراه با ما باشید.  صمیمانه از،این همراهی تشکر می کنم.  
حضورتان مایه افتخار است.  
آهسته، آهسته، صدای پایان. سال97  را می شنویم.  سالی پر از فراز و نشی
 
قشنگ ترین آدم‌هایی که می‌شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته‌ و راه خود را از اعماق بازیافته‌اند.این افراد قدردان زندگی‌اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار می‌کند.آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمی‌آیند...
الیزابت_کوبلر_راس
در زمان پرسش درس لازم نیست لحظات پر از استرس و استرا ب برای دانش آموزان به وجود آورد بلکه می توان با اقدامات ابتکاری این لحظات را به زمانی شاد و پر از شوق و ذوق نمود .
یکی از روشها  پذیرایی با سینی سوالات می باشد که تقریبا اکثریت دانش آموزان برای حاضر شدن پای تخته و جواب دادن به سوالات شوق و ذوق زیادی از خود نشان می دهند.
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
با خنده به مامان می‌گویم اگر آقای اوستین مسلمان شود، من پشت سرش نماز می‌خوانم. از بس با او توکل را فهمیدم. حسن ظن به خدا را چشیدم و در شبهای بی‌خوابی و کلافگی به دادم رسید. اصلا شاید یک روز رفتم و از نزدیک گفتم که چقدر به من کمک کرده. چقدر قدردان انرژی کلماتش هستم که در تاریک‌ترین لحظه‌ها، با ساده‌ترین مثالها، با دم دستی‌ترین کلمه‌ها یادم آورد خدا حواسش به من هست، این روزها می‌گذرد و بشارتم داد که چیزی پیش خدا گم نمی‌شود. چقدر با کلمات
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
تکیه‌ی‌ بنده‌ روی جوانها است؛ می‌بینید که غالباً دلبسته‌ی جوانها و امیدوار به جوانها هستم برای آینده؛ منتها آن جوانی که میتواند پیشران حرکت عظیم کشور به سوی تمدّن نوین اسلامی باشد کدام جوان است؟ چه ‌جور جوانی است؟ 
بنیه‌ی معنوی اینجا معنا پیدا میکند؛ جوانی که با انگیزه است، با ایمان است، با خِرد است، قدردان توان خویش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد.
ادامه مطلب
کارپه دیم! ( اصطلاحی لاتین به
معنای دم را غنیمت بشمار ) چه بخواهید چه نخواهید مرگ نزدیک ماست این یک هشدار است
اما کارپه دیم! مرگ نزدیک گوش هایمان نفس میکشد پس باید دم را غنیمت بشماریم. در
این فیلم ما به اعماق زندگی خواهیم رفت، جوهره اش را خواهیم دید و سپس برای مکیدن
لحظات ناب زندگی دستور عملی بی نظیر خواهیم داشت تا بتوانیم از تک تک لحظات زندگی
لذت کافی را ببریم. اما زندگی آنجاست که مرگ را به وضوح در آن ببینیم. همانطور که
سیاهی در کنار وجود سفیدی
+کتاب دختری با هفت اسم رو در عرض یه روز خوندم. چون امروز حالم خوب نبود فقط کمی کار کردم و بعدش این کتابو تموم کردم. فکر میکردم خیلی چیزا از کره شمالی میدونم اما فهمیدم که از اونی که میدونستم بدتره.
 
+بالاخره به این نتیجه رسیدم پلنر نیاز دارم و یکی خریدم. خیلی هم ذوق زده ام، از رنگی رنگی
 
+امشب مامانم رو بغل کرده بودم و اتفاقی صدای قلبشو شنیدم، فهمیدم که چه خوشبختم مادر و پدر و خواهرم و مادربزرگمو در کنار خودم دارم. و چقدر باید قدردان تر باشم . من
هدف مثبت
موفقیت یعنی : از مخروبه های شکست ، کاخ پیروزی ساختن .....موفقیت یعنی : خندیدن به آنچه دیگران مشکلش میپندارند ......موفقیت یعنی : از تجارب انسان های موفق درس گرفتن ......موفقیت یعنی : خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها ......موفقیت یعنی : همیشه جانب حق را نگاه داشتن .........موفقیت یعنی : اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن .......موفقیت یعنی : با شرایط مختلف خود را وفق دادن ......موفقیت یعنی : حفظ خونسردی در شرایط دشوار ......موفقیت یعنی : از ناممکن ها ، ممکن ساخ
اولین پستی که دارم میزارم .
 
الان تنها احساساتم مربوط به نتایج کنکوره که قراره  چهار شنبه اعلام شه
ولی من مطمنم که سه شنبه میاد
من واقعا میترسم ! اگه خراب باشه که احتمالش کم هم نیست یه سال دیگه باید ریاضی حل کنم !! باورم نمیشه . خدا اخه مگه من چه گناهی کردم ؟؟؟؟
دیگه واقعا الان امیدم تویی  ! نجاتم بده
 
.
راهپیمایی 22 بهمن 1397 - قم
به همراه ریحانه کوچولو و خواهرزاده ها (فرزندان شهیدپرور آینده )

پ.ن: خداوند ما رو همیشه قدردان نعمت عظیم انقلاب قرار بده و روز به روز بصیرت و معرفتمون رو زیاد کنه تا وظایف خودمون رو به درستی و به موقع تشخیص بدیم و عمل به وظیفه کنیم و در انجام تکالیفمون کوتاهی نکنیم... ان شاءالله.
راهپیمایی 22 بهمن 1397 - قم
به همراه ریحانه کوچولو و خواهرزاده ها (فرزندان شهیدپرور آینده )

پ.ن: خداوند ما رو همیشه قدردان نعمت عظیم انقلاب قرار بده و روز به روز بصیرت و معرفتمون رو زیاد کنه تا وظایف خودمون رو به درستی و به موقع تشخیص بدیم و عمل به وظیفه کنیم و در انجام تکالیفمون کوتاهی نکنیم... ان شاءالله.
برامام وبرشهیدان ده سلامی جاودان/قدردان لطفشان شو هرکجا وهرمکان/درتکاپوی حقیقت راه آنان رابرو/اسوه میگردد خمینی ازبرای این جهان/راه آنان تاقیامت در ولایت محوری است/عشق پیغمبروآلش میشوددائم امان/این فضیلت تاقیامت هست در خون شهید/انقلاب ماگرفته بیمه از ایثارشان/نیمه خرداد ایران غرق ماتم گشته است/درعزای این شهیدان باامام عاشقان/انقلاب اوطلوعی بر ظهورمهدی است/دررکاب جانشینش لشکرصاحب زمان/
این نمازجمعه ها آرامش برمومنین/گوهروحدت سراسرمنتشرروی زمین/زمزم احساس امت دردفاع ازولی/هرمصلی روزجمعه پایگاه مسلمین/سنت پاک نبی ویادگار از امام/خطبه های بابصیرت افتخار و دلنشین/رهبرفرزانه ما قدردان برکتش/ مسلمین وشیعیان را میشودنورمبین/شدچراغ روشنایی سوی هرشهرودیار/برشکوه مردمانش درمصلی آفرین/گوهرتقوابرایش جمعه هاگل میکند/باولایت تا شهادت مومنین را همنشین/یادمان برشهیدان جمعه های انتظار/درتکاپوی عدالت خطبه های آن نگین/همدم آدینه ه
 
این تابلو منو یاد بچه های سینگل وبلاگ بیان می اندازه..
همینقدر تنها...
همینقدر مظلوم ...

پ ن:امیدوارم بعد پیدا کردن شریک زندگیتون همینقدر بهش اهمیت وعشق بدین 
پ ن2 :  گاهی ساختن شریک زندگی در رویا به ضرر آدم تموم میشه اینکه همسری به شباهت تصوراتتون پیدا کنید خیلی کمه ،در نتیجه تو ذوقتون میخوره احتمال اینکه از همسرتون سرد بشید بالاست
پ ن3:آدم وقتی مجرده دوست داره سرانجام بگیره  وقتی متاهله دوست داره مجرد بشه اونم نه به این دلیل که خسته شده ، نه!
حدود چند ساعت، تا تحویل سال جدید باقی مانده؟معمولا در این لحظات آخر سالی، به کل سالی که گذراندیم فکر میکنیم و برای آن سال تعریفی در نظر میگیریم.خوب یا بد...راستش را بخواهید، درست است که به صورت کلی 98 سال خوبی نبود، اما اگر کمی دقت کنیم ، همه سال ها اینگونه اندو قرار نیست سالی بهتر از سال قبل یا بعدش باشد...نود و هشت، با اینکه لحظات غمگینی داشته، اما مطئننا لحظات خوب و شاد هم داشته.بهتر است بگوییم، اینکه منتظر یک سال عالی باشیم، که اتفاقات عجیب و
ای درد... ببین به استخوان رسیدی...!
+ همیشه تمام لحظات خوبی که میتونستم بهترین باشن رو خراب کردی! خیلی چیزا رو ... خیلی لذت ها رو ازم گرفتی... 
+ حتی نمیتونم به انتقام گرفتن ازت فکر کنم  تو چی داری که ازت بگیرم؟به جز درد چی داری؟؟
قانون منع توهین

اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخ‌ترین لحظات زندگی مشترک‌تان باید به آن پایبند باشید، قانون «منع توهین» است. 
نه شما و نه شریک زندگی‌تان، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده هم به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید. 
اگر همسرتان با شما بد حرف زده، چرا باید همه حرف‌های ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رخش بکشید و در
سلام. :)
قبل از هر چیزی باید -با تاخیر- سال جدید رو خدمت همگی تبریک عرض کنم. امیدوارم امسال بهترین ها برامون اتفاق بیفتن. همین. :))
.
امسال یکی از معدود سال هایی بود که سال بدون مامان تحویل شد. خانواده ما مثل سس مایونزه؛ من سرکه هستم و بابا روغن. مامان هم تخم مرغ و امولسیونه! اگه مامان نباشه، ما به سختی میتونیم با هم کنار بیایم! :| خلاصه این حرف ها اینه که تا دقایقی پیش از «آغاز سال ١٣٩٩» در حال ستیز بودیم! D: مشکلمون هم کمبود «سین» برای سفره بود...
.
وجه
واپسین لحظات شب بود
جناب نیچه اومد تو خوابم
روبروم واستاد
فیس تو فیس
اکت تو اکت
سیبیلاشو داد بالا منم سیبیلامو دادم بالا
لباشو غنچه کرد
چِسبوند رو لبام
همون لحظه از خواب بیدار شدم
دنیام عوض شده بود
عاسمون لاجوردی شده بود
عشق رفته بود تو پی گوشت و استخونام
از اون موقع
هرکیو میبوسم
دنیاش از این رو به اون رو میشه
پ.ن:جناب نیچه فرمودن هر کی میخواد در حضور محترمشون تشریف فرما بشه قبله امتحان جغرافیای دهم بدون استعمال کافئین و ریتالین و هر سنتی یا
تجربه های نوروز 98:
1-    
عیدی خواست مغازه دارها: اگر
از مشاغل ازاد مثل مکانیکی کسی عیدی خواست، برای اینکه دیگر پررو بازی در نیاورد،
1000 تومن عیدی بده که دیگر این کار رانکند (شاگرد مکانیکی عنبرستانی)
2-    
13 بدر: سه تا ضعف
داشتیم که خودمان هم بیشتر از بقیه آسب دیدیم یکی اینکه زودتر با پدر قطعی نکرده
بودیم، دوم اینکه روز رفتن به نیشابور نشستم پای فیلم تنگه ابوقریب و با اینکه جای
صحیت داشت قبلش، صحبت نکردم اینجا می توانستیم با پدر نهایی اش کنیم ک
دوست داشتن شما، قشنگترین حسی است که قلبم میتوانست تجربه کند. 
از دور اینگونه قلبم برایتان میلرزد، چه لحظات شیرینی است زمانی که دستتان را لمس کنم و غرق گرمای نگاه و آغوشتان شوم و عمق عشقم به شما را در باران شادی و شوق چشمانم نمایان کنم.
 
 
#شما، تمام رویا و آرزو های شیرین شبانه‌ام...
 
 
 
میخام بدونم اون لحظات به چی فکر میکردی که همه خوبی ها
همه خوشی هامون
یادت رف؟
فک کنم حالا معلوم شد که چرا به این حال و روز افتادی
چرا همه ازت ناراحتن
حیفم میاد
به اون دیقه ها و ثانیه هایی که صرف دوست داشتنت کردیم..
که بقیه کارامون به کنار..
بی خیال
فقد بیا و حداقل
الانش به خاطر اون خوشیامون
در حق همدیگه بدی نکنیم
 
سی سال وقت می گذارد و شاهنامه ای می نویسد که تاریخ به آن می بالد
ما برای هر خوب و بدی، سفید و سیاهی، زیبایی و زشتی وقت می گذاریم 
آخرش هم هیچی که هیچی
نه اثری از ما به جا مونده
نه نامی نیک
امیدوارم روزی حسرت لحظات از دست رفته ام را نخورم
به لیست دعاهای شب قدر پارسالم نگاه می‌کنم، به آرزوهایی که زیر سقف بلند مسجد با چشم گریان نوشتم. آرزوهایی که فکر می‌کردم اگر برآورده نشوند، می میرم! نشسته‌ام و لبخند می‌زنم. فکر می‌کنم یکی از لحظات قشنگ زندگی‌مان وقتی است که از ته دل و با آرامش خاطر می‌گوییم :" وای خدا ! چه خوب شد این آرزومو برآورده نکردیا". 
خیلی وقتا با خودم میگم چرا این لطفو در حق این آدم میکنی؟ چرا داری از جون و دل برای کار یه نفر دیگه مایه میذاری در حالی که اون نمیبینه و شاید واقعا قدردانت هم نباشه؟! خیلی وقتا خودمو دعوا میکنم و زورم به خودم نمیرسه!
و یه موجود لجباز در من میگه: من کارمو درست انجام میدم، چون اینطوری خودم حس بهتری دارم، حالا اون فرد بخواد نمک نشناس باشه یا قدردان!
و همیشه هم میترسم که مورد سواستفاده قرار بگیرم، که بارها قرار گرفتم و خودم متوجه نشدم! 
انگار دوتا مو
آخرین لحظات عمر شریف پیامبر(ص) چه گذشت؟
 
 به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آخرین روزهای زندگانی پیامبر از فصول بسیار حساس و دقیق تاریخ اسلام است، اسلام و مسلمانان در آن روزها، ساعات دردناکی را می‌گذراندند، مخالفت علنی برخی صحابه و سرپیچی آنان از شرکت در سپاه اسامه، حاکی از یک سلسله فعالیت‌های زیرزمینی و تصمیم جدی آنان بود که پس از درگذشت پیامبر، حکومت و فرمانروایی و امور سیاسی اسلام را قبضه کنند و جانشین رسمی پیامبر را که د
به نام دانا ترین
این رو لطفا تا همیشه از من به یاد داشته باشین و اینو یه نصیحت خواهرانه، ویا هر طور که خودتون مایلید از من بپذیرید.
همیشه حواستون به تمام لحظات باشه چون خیلی مهمه یهو دیدی غفلت کردی و بعد بهترین اتفاق زندگیت میتونست در اون زمان به سراغت بیاد اما حواست بهش نبوده.
اون وقت تا عمر دارین حسرت شو میخورین تازه اینقدر هم غصه نداشته ولی همیشه بعد از اون آرزو میکنین که دوباره اتفاق بیفتد.
اما سخت در اشتباهین چون لحظات این چنینی اکثرا یک
یه وقتایی سرتو گرم یه کار می کنی و هر چقدر که می تونی درگیر اون کار میشی تا از شر فکرهای بی خودی که تو سرت میاد خلاص شی..
بعد از اون لحظات شاد و لذت بخش، انقدر خسته و کوفته میشی که بجز فکر کردن عملاً نمی تونی کار دیگه ای انجام بدی...شکنجه بدتر از این؟!
+اثرات جانبی کمک در اثاث کشی  
داستان از پسرک ده ساله‌ای شروع می‌شه که آماده‌اس یه مرد بشه، و به پسرک ده‌ونیم ساله‌ای ختم می‌شه که ماموریتش انجام دادن اون چیزیه که در توان داره. 
دیالوگی هست که می‌گه: زندگی یه هدیه‌اس، باید جشن گرفتش. باید برقصیم تا به خدا نشون بدیم قدردان زندگی‌مون و زنده بودنیم... 
اوایل فیلم اتفاقی می‌افته که منو یاد جمله‌ای از تیریون لنیستر انداخت با این مضمون که اگه لقبی بهت دادن، تصاحبش کن. مثل یه سپر بپوشش تا دیگه آزارت نده. قصه‌ی جوجو خرگوشه
بیشتر از اینکه به عکس گرفتن از آدما علاقمند باشم، به عکس گرفتن از اجسام و اشیا علاقمندم!
توی گالری گوشی م عکس هایی هست که فقط خودم متوجه میشم حس و حال اون لحظه چی بوده.
عکس جوونه ای که تازه روییده شده و ماه ها منتظر بودم سبز شه، عکس یه بستنی که تو یه روز گرم تابستونی حس خوبی بهم داده، عکس اولین باری که تو قلکم یه سکه انداختم، عکس از نوت های روی دیوار، که خواستم چیزی رو به خودم یادآوری کنم و... .
گالری گوشیم پر از حس و حال ها متفاوته، هر چند فقط خودم
یکسال دیگر نیز
گذشت، و باز هم پیمانه‌ی عمر پیموده شد، بیشتر و بیشتر...  هرگاه آدمی به انتهای مرحله‌ای می‌رسد،
ناخودآگاه اندکی درنگ می‌نماید و خاطرات طی شدن این مرحله را از نظر می‌گذراند....
اکنون نیز وقت مرور خاطرات سالی است که رو به پایان است....
و البته خاطرات
خوب و خاطرات بد، ناگزیر هر دو با هم مرور خواهند شد، که این درهم تنیدگیِ تلخ و
شیرین ریشه در ذات زندگی دارد. من نیز از این قاعده بیرون نبوده‌ام. و حتی می‌توان
گفت در هر لحظه از زندگی تل
 
 
نگاه عاشقانه‌ای به قابلمه‌ی کوچک خالی روی پتویم می‌اندازم و فکر می‌کنم 
چه لحظات کوتاه و لذت بخشی را با قابلمه‌ی سوپ ماست 
وکتاب “زندگی بهتر” روی تختخواب و در سکوت کامل گذراندم!
گاهی باید ذهن را خالی کرد و فقط
از “آن” کمال استفاده را برد که چه اندازه سخت است...
زبانم را روی لب‌هایم میکشم تا باقی مانده طعم سوپ را ببلعم.
لحظه های انقلاب نویسنده: محمود گلابدره ای انتشارات: نشر معارف
لحظه های انقلاب : مستندی از لحظه های ناب و بی نظیر انقلاب مردم ایران…
 
لحظه های انقلابنویسنده: محمود گلابدره ایانتشارات: نشر معارف
خلاصه :
کتاب شامل خاطرات یک نویسنده ی جوان در دوران انقلاب است که در متن حوادث و اتفاقات در زمان وقوع انقلاب اسلامی حضور دارد و با تمام وجود در لحظات پایانی انقلاب همه چیز را حس کرده واین حس را به خوبی به مخاطب منتقل می کند و نشان می دهد که چگونه در هفت
بعنوان بزرگترین کانال خبری جامعه خاوری ها تقدیم میکند
بیانیه کاندیداهای قوم در حمایت از برگزاری جلسات هم اندیشی
#انتخابات_مجلس
#همایش_بزرگ_سیاسی_قوم_خاوری
هوالطیف عرض سلام و ادب خدمت بزرگان، فرهیختگان، فعالین فضای مجازی و فیزیکی و جامعه شهیدپرور و ولایتمدار قوم خاوری.
تجربه های نوروز 98:
1-    
عیدی خواست مغازه دارها: اگر
از مشاغل ازاد مثل مکانیکی کسی عیدی خواست، برای اینکه دیگر پررو بازی در نیاورد،
1000 تومن عیدی بده که دیگر این کار رانکند (شاگرد مکانیکی عنبرستانی)
2-    
13 بدر: سه تا ضعف
داشتیم که خودمان هم بیشتر از بقیه آسب دیدیم یکی اینکه زودتر با پدر قطعی نکرده
بودیم، دوم اینکه روز رفتن به نیشابور نشستم پای فیلم تنگه ابوقریب و با اینکه جای
صحیت داشت قبلش، صحبت نکردم اینجا می توانستیم با پدر نهایی اش کنیم ک
تظاهر جایز نیست حال این روزهای من خوب نیست شاید بدِ بدِ بد هم نباشه ولیخوب هم نیست. تمام فضای ذهنم رو جستجو کردم یک متن بلند بالا هم نوشتم از لحظات تلخ و شیرین روزهای اخیر, ولی بغض توی گلو و بی حسی ناجور پای چپم نشون میده زور روزای بد من این اواخر بیشتر بوده.
راستش نمیدونم هنوز هم باید بیام و بنویسم که توی همه این سختیها و فشارها  کنار همسرم ایستاده ام که همراهشم, همراهی که کنار لحظات خوب نابش روزهای پرتنش زیادی رو هم داشته.
نمیدونم میتونم بنو
حلقه تو دستت گیر کرده... میخوای درش بیاری چه جوری درش میاری؟!
با زور و فشار یا با ملاطفت و نرمی؟!
با سنگ و چوب یا با کف صابون؟!
زور و فشار که وسط بیاد، اونی که پیش و بیش از همه آسیب میبینه انگشتته و بعد انگشترت.
خدا نکنه ولی به بن بستم رسیدین تو زندگی و خواستین حلقه ازدواجتونو از دستتون در بیارین،
چرا با بداخلاقی و ناسزا و جنگ و دعوا؟!
کاش درش نیارین، اما مگه نمیشه همین امر نازیبا رو زیبا انجام داد؟!
قرآن که میگه چرا :
(فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوف
شیر زنان آبادانی قابل ستایش هستند. زنانی که در صحنه دفاع از شهرشان مقاوم بودند و در دوران محاصره یک ساله این شهر، دوشادوش مردان ماندند و ایستادگی کردند. شهیده فرهانیان در تمام مدت عمر گران بهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی و دینی زندگی کرد. لحظه‌ ای که پیکر شهیده را به بیمارستان می بردند و با آنکه ترکش به قلب شهیده اصابت کرده بود و تنی نیمه‌ جان داشت، سعی می کرد حجاب خودش را کامل حفظ کند. الان چادر وی به عنوان نماد زن مسلمان در موزه شهدای خیابا
✅ هیچوقت برای توجه دیگران گدایی نمی‌کنند.
 اگر خودتان ندانید که تا چه حد ارزشمندید، هیچکس دیگری هم آن را درک نخواهد کرد.
✅ به هیچکس اجازه نمی‌دهند ناراحتشان کند.
 واقعیت تلخ این است که اغلب کسانیکه ما را عقب می‌کشند، نزدیک‌ترین افراد به ما هستند. خلاص شدن از این آدمها معمولاً بهترین راه‌حل است اما سخت‌ترین آنها هم هست. اگر بتوانید بی‌سر و صدا آها را از زندگی خود بیرون کنید، خیلی شانس آورده‌اید.
✅ کینه نمی‌ورزند.
اگر کسی از ته قلب عذرخو
یکی از رایج ترین تفریحات در جزیره کیش که تقریبا همه ی گردشگران آن را تجربه می کنند، کشتی آکواریوم با کف و پنجره های شیشه ای است. این کشتی تفریحی به سمت سایت های سرشار از انواع ماهی و موجودات دریایی حرکت می کند و شما با سوار شدن بر این کشتی به همراه عزیزانتان می توانید انواع ماهی های کوچک و بزرگ و رنگارنگ، لاک پشت، سفره ماهی، خرچنگ ها، طوطیا، ستاره های دریایی، مرجان های زنده، گیاهان متنوع  و لحظات جذابی مثل شکار ماهی ها توسط دیگر موجودات، زندگ
کسی که عمل کرده است می‌فهمد که عمل کردن چقدر سخت است. این جمله‌ای است که معمولا کسانی که در عمر خود یک عمل تا حدودی سنگین انجام داده‌اند برای بیان مشکلات و درد عمل خود بیان می‌کنند. من هم بعد از عمل خود این جمله را بیشتر می‌توانم درک کنم.
روزهایی که نه می‌توانی بنویسی نه می‌توانی بخوانی نه می‌توانی درست فکر کنی و نه می‌توانی کارهایت را انجام دهی. شرایط وقتی بدتر می‌شود که کارفرمایت هیچکدام از اینها را درک نمی‌کند و او کارش را می‌خواهد.
سال ها بعد،دانشمندان، یک سرطان جدید کشف می کنند
که برای اولین بار خودش را در بدن یک زن بیست و هفت ساله نشان داده است
دانشمندان می گویند به احتمال بسیار قوی،
این سرطان ریشه در بغض ناشی از صدا نکردن نام محبوب در لحظات سخت دارد...
دانشمندان اضافه خواهند کرد:
نامش را زیاد صدا کنید...حتی اگر محبوب، خود مایه ی بغض باشد...
هیچ انگیزه و دلی برای بیدار شدم ندارم فقط روزهام و لحظات م سپری میکنم که زودتر تمام شوند و درد کشیدن به انتهای خود برسد. یعنی ثبت نام کردم کلاس برنامه نویسی پایتون که یاد بگیرم اما اینقدر بی انرژی و بی انگیزه ام که الان باید برم خوابیدم انگار میخوام پیشرفت کنم اما خب درونم یه دکمه ی هست زده میشه و منو متوقف میکنه 
چه چیزی می تونه از یه بچه ی دوازده کیلویی با هشتاد سانت قد یه هیولای ترسناک بسازه؟ 
عارضم خدمتتون که هفت تا دندون تیز، یه فک قدرتمند و حس خود بامزه پنداری:)
نتیجه اینه که الان من و باباش با مجموع سن تقریبی 60 سال از یه موجود 14 ماهه عین مرگ میترسیم که ناگهان وسط بازی و خنده یه تیکه از گوشتمون توی دهنش جا نمونه:-| 
این است لحظات زیبای مادر و فرزندی
 
روند بدین شرح است:
یک فرضی می‌کنی
طبق اون فرض خیال‌بافی می‌کنی و خیال‌بافی و خیال‌بافی
نتیجتا تلقین و تلقین و تلقین
و از خیالش، رویاش، توهمش لذت می‌بری
و بعد می‌فهمی که فرض اشتباه بوده
و حالا لحظات خوبی رو برات آرزومندم
میتونی تو طاقچه کتاب رسول و بخری و دانلود کنی
https://taaghche.com/book/64600/%D8%B1%D9%81%DB%8C%D9%82-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84
توصیه میکنم بخونینبسیار زیباخنده دارخواندنیآموزش دهنده ی شوخی هایی که میتونید سر هم بیاریدآموزش دهنده رفاقت به سبک شهدا
لحظات شادی را با شهدا سپری کن
فیلم Groundhog Day یا روز موش‌خرما، داستان یه خبرنگاره که برای تهیه‌ی یه گزارش به یه شهر دورافتاده می‌ره که از همون اول ازش بیزاره.
سروته کار رو هم می‌آره و فرداش میخواد برگرده به شهرش که متوجه میشه صبح، دوباره توی دیروز بیدار شده. روز بعد و روز بعدش و روزهای دِگر هم! گیر افتاده توی روز اول. هر روز همون اتفاق‌ها. همون گزارش. همون حرف‌ها. اول فکر می‌کنه شوخیه. بعد شوکه میشه. بعد وحشت می‌کنه. بعد سوگواری می‌کنه. حتی خودش رو می‌کشه. اما هربار دوبار
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
دوست عزیزم جواب سؤالت در متن زیر است
 توجه داشته باش در چند نقطه حساس خانم ها عشق همسرشان را محک میزنند و بر روی آن نمره می‌گزارند
یکی از آن لحظه ها
میزان در آغوش شما بودن است 
بدون اینکه شما میل جنسی داشته باشید
در واقع
برای خانم ها خیلی اهمیت دارد که شما چقدر و چه مدتی او را در آغوش میگیرید در حالی میل جنسی ندارید و فقط از روی دلتنگی و محبت وعشق او را در آغوش میگیرید،
تمام خانم ها این
یکی از شیعیان واقعی امیرالمؤمنین علیه السلام و از یاران امام حسین علیه السلام  "مسلم بن عوسجه" بود.
برطبق برخی از نقل ها،  مسلم بن عوسجه اولین نفر از یاران امام حسین علیه السلام لود که در روز عاشورا به شهادت رسید.(۱)
نقل شده که وقتی مسلم بن عوسجه به شهادت رسید دو نفر بر بالین او حاضر شدند:
اولین نفری که بر بالین مسلم بن عوسجه حاضر شد امام حسین علیه السلام بود. آن حضرت زمانی بر بالین مسلم آمد که هنوز مسلم رمقی بر بدن داشت و خطاب به مسلم فرمود:
«رحم
امروز پولمان به حساب واریز شد. به حساب آمازونم سر زدم و چیزهایی که از چند وقت قبل میخواستم بخرم را خریدم. بیشتر از یک ماه پیش مامان خواسته بود چیزی برایش بخرم و تا همین امروز در سبد خریدم بود. خریدم و به آدرس خانه فرستادم. گزینه‌ی "هدیه" را تیک زدم و به جای یادداشت نوشتم:
الهه به مامان:) دل‌آراما..نگارا..چون تو هستی، همه چیزی که باید هست مارا
الان نمیدانم سر صبح چطور چنین تصمیمات رمانتیکی گرفتم. انگار که خریدن این هدیه کافی نباشد، آنلاین به یک گل
البته اینکه زندگی زیباست باعث نمی‌شود گاهی آه نکشید و از ته دل‌تان نگویید وای ‌که چقدر زندگی سخت است. درک اینکه سختی می‌تواند زیبا باشد هنوز هم برای خودم سخت است! یک نفر را برای قدم زدن و رها حرف زدن می‌خواهم، چیزهای کافی برای اشک ریختن و رفع بغض، یک روز الی بی‌نهایت زمان برای هرکاری می‌خواهد دل تنگت بکن و نهایتا احساس آرامش. البته آن قبلی‌ها هم برای این آخری بود.   نریانی باید، تند و تیز و قوی، سر و دُم گیر، قهوه‌ای تیره با یال‌های بلند
همان ابتدا با تولیت سابق آستان قدس رضوی که مبتکر راه اندازی دفاتر استانی بودند، صحبت کردم و هدف از ایجاد نمایندگی‌های آستان قدس رضوی را جویا شدم؛ ایشان تأکید کردند که خیل عظیمی از مردم مشتاق خادمی حضرت رضا(ع) هستند و مراجعات در این زمینه بسیار زیاد است، اما ظرفیت اماکن متبرکه محدود بوده و امکان پذیرش همه متقاضیان وجود ندارد.تولیت آستان قدس رضوی ادامه داد: دفاتر نمایندگی آستان قدس رضوی در استان‌ها راه اندازی شد تا هم به احساسات پاک مردمی ب
تورو خدا زود ازدواج کنید,زودم بچه دار بشید.به خاطر خودتون نه,به خاطر بچه‌هاتون زود ازدواج کنید.
وقتی توی چهل سالگی بچه دار میشید,بچه‌تون تربیت بهتری رو دریافت میکنه درست,ولی نتیجه‌اش میشه اینکه توی جوونی تغییر نسل فامیلش رو میبینه,توی سن کم ضعیف شدن, پیر شدن و از دست دادن تک تک عزیزانش رو میبینه.
باهاشون این کار رو نکنید!
همانطور که از عنوان این مطلب پیداست، قصد داریم یکی از دورهمی های دوستانه در تلگرام راه اندازی کنیم که فقط مخصوص بچه های کرجیه!
یک گپ کاملا دوستانه با جوی بسیار مناسب که میتونه لحظات خوبی رو تو این ایام کرونایی برای مردم و اهالی کرج ایجاد کنه
منتظر پست های بعدی وبلاگ و قرار دادن لینک های عضویت باشید...
جا داره پستم رو با منت خدای را عزوجل شروع کنم
الان نشستم تو ایستگاه اتوبوس و زل زدم به غروب افتاب رو به روم و اهنگ دل دیوانه فرزاد میلانی داره تو گوشم پلی میشه ( از سری لحظات نابی که کم پیش میاد ) و از عمق وجودم لذت میبرم.
+ نمیتونم چیزی تایپ کنم نمیدونم چرا اینجوری شدم 
ترجیح میدم همه این حال خوبم رو تو دلم جمع کنم و فعلا از غروب افتاب و اهنگای پلی لیستم لذت ببرم :)
۲۲ اسفند ماه مصادف با ۴۱ سالگرد جاودانگی سپهبد نادر جهانبانی به دست حاکم شرع صادق خلخالی در بیدادگاه اسلامی.
با گذشت ۴۱ سال نه تنها نام و یادش به فراموشی سپرده نشد بلکه هر روز به محبوبیت و خوش نامی او در میان نسلی که هرگز شورش مذهبی را ندید افزوده می شود بطوریکه جوانان امروز ایران بیش از گذشته قدردان بزرگ مردان و قهرمانان واقعی این سرزمین مقدس و کهن هستند.
سپهبد نادر جهانبانی پدر تیم آکروجت تاج طلایی بود که از وی به عنوان محبوب ترین و مجرب تر
​​​​​ف-ح ام گم شده، کنار دریا با سیگاری نیمه سوخته و یک گیلاس شراب منتظرم که بیاید و دست در پشتم بگذارد و با آهی بنشیند و بگوید سلام، بلاخره اومدم و لبخند بزند. منم نگاهش بکنم و با یه لبخند بگم سلام و به نوشیدن ادامه بدهم و این لحظات در این نقطه تا هزاران سال متوقف شود. 
تصویر اول مربوط است به روستایی در اطراف قم، همین شهر گرم و کویری که حالا به برکت بارش های خیره کننده بهاری، آب در رودخانه های آن جریان دارد. دوستانی که این روزها به قم و حرم بانو مشرف شوند می بیینند که مردم در رودخانه ای که در جاده ساحلی و پیرامون حرم گذر می کند بساط پهن کرده و بچه هایشان در حال آب بازی هستند. 
تصویر دوم هم مربوط است به مشهد.
تماشای چنین مناظری در تابستان سال های پیش غیر ممکن بود. لطف خداست که امسال تابستان می توان گرما را با خنک
با هوشمند شدن گوشی‌های همراه و توانایی‌های بالای این گوشی‌ها در تصویربرداری، امروزه ساخت فیلم‌های کوتاه بسیار راحت، رایج و محبوب شده است. کافی است سری به شبکه‌های اجتماعی معروف مانند اینستاگرام بزنید تا بتوانید تعداد زیادی فیلم کوتاه را که توسط افراد مختلف ضبط شده‌اند را ببینید. مطمعناً شما هم لحظات شاد و خاطره‌انگیزی را در زندگی خود داشته‌اید که در حال حاضر حسرت می‌خورید که ای کاش از ان لحظات فیلمی را تهیه کرده بودید. توانایی در سا
 ‘Playing with Fire’ - کمدی معمولی که تمام خانواده می توانند از آن لذت ببرند. داستان این گونه است که جان سینا در نقش یک آتش نشان جنگلی، مجبور است در یک کمدی موقعیت خانوادگی که لحظات شوخ طبعی دارد، از سه کودک و نوجوان مراقبت کند. کمدی های موقعیت این چنینی همه یک دستور العمل مشترک دارند، و بازی با آتش نیز از این دسته مستثنی نیست. چنین آثاری با یک حادثه تحریک کننده شروع می شوند، و سپس مجموعه ای از شخصیت ها، خواه به هم ربط داشته باشند یا نه به سمت این موضو
خب ماجرا از روزی شروع شد که من تصمیم گرفتم دیجیتال مارکتر بشم. ( این که چی شد همچین تصمیمی گرفتم داستانش طولانیه) و این تصمیم رو وقتی گرفتم که نزدیک امتحانات پایان ترمم بود و من باید درس می‌خوندم. می‌دونستم برای دیجیتال مارکتر شدن باید خلاق بود. باید نوشت. باید محتوا تولید کرد. گفتم اوکی بذار امتحانامو بدم بعد می‌شینم از صبح تا شب پای کانتنت پرودیوس کردن. درس می‌خوندم در حالی که ایده‌ها به ذهنم سرازیر می‌شدن! ایده‌هامو می‌نوشتم تا بعدا ب
کاش میشد این شش روز رو کرد تو شیشه، که هرموقع دلم خواست، به تک تک لحظه هاش نگاه کنم و لبخند بزنم.
که دوباره از نو تجربه شون کنم. آره تکراری ان، ولی تکراری ای که انگار برای بار اول دارم تجربه میکنم. یا همون ژمه وو.
از همه چیز شادتر، دیدار کسی بود که فکرش رو هم نمیکردم باهاش آشتی کنم. اون هم بعد از این همه مدت.
پس آره، خیلی خوشحالم.
این شش روز به عنوان یکی از بهترین لحظات بیست و دو سالگی تا روزی که زنده م -شاید هم تا ابد- ثبت میکنم. :)
# اولین تجربه ی نمای
سلام...
این روزا خیلی حس خوبی داره...
انگار از قبل راحت تر میتونم با گرسنگی و تشنگی کنار بیام^...^
توی یکی از کتابامون امسال نوشته بود که روزه گرفتن مثل این میمونه که بدنتو از اینهمه خورد و خوراک های متنوع که بعضی هاشون برای بدن مضرن خونه تکونی کنی...
این ماه،ماه خونه تکونی هممونه...خونه تکونی دسته جمعی...
همه جا از برکات فراوان این ماه نوشته شده...بزرگتر ها سفارش میکنن قدر این ماه عزیز رو بدونیم...
اما نمیدونم چجوری داره می گذره...اصا انگار متوجه گذر ش
انتظاری که زندگی رو مختل نکنه و تمام جوانب کارها و افکارت رو تحت شعاع قرار نده انتظار نیست! 
در این شش سال لحظاتی هست که هنوز برام تکراری نشده هرچند که ده‌ها بار تکرار شده، لحظاتی که کاملا قابل پیش‌بینی هستند و هر بار ناب بودنشون رو تا اعماق وجودم حس می‌کنم. لحظات خداحافظی و لحظات دیدار!
لحظه‌ی خداحافظی‌ای که سنگینی دلتنگی رو به جان می‌خرم، لحظه‌ای که همه و همه پنهانش می‌کنند تا ضعیف نشم تا بتونم ادامه بدم، لحظه‌ای که فقط آرمین و صداقت
«... خسته‌ام، این دست‌ها خسته‌اند و چرا اینقدر خسته‌اند؟ دقیق می‌شوم، دقیق و متمرکز می‌شوم بلکه بشنوم، بلکه صدایش را بشنوم. اما نه، فقط یک کلاغ بلندترین شاخه یک کاج بال می‌زند. مغزم، مغزم درد می‌کند از حرف زدن، چقدر حرف زده‌ام، چقدر در ذهنم حرف زده‌ام، خروار خروار حرف با لحن و حالت‌های متفاوت، مغایر، متضاد و ... گفته‌ام و شنیده‌ام، خاموش شده و باز برافروخته‌ام، پرخاش کرده و باز خوددار شده‌ام، خشم گرفته‌ام و لحظاتی بعد احساس کرده‌ام
اسامی جانباختگان دانش آموختگان شریف که امروز در هواپیمای اوکراینی حضور داشتند، اعلام شد.
 بر اثر سقوط هواپیمای اوکراینی که صبح امروز در حوالی صبا شهر استان تهران رخ داد، تعدادی از دانش آموختگان دانشگاه شریف جان باختند؛
اسامی این افراد به شرح زیر است؛ 
۱.  آرش پورضرابی۲.  محمد صالحه۳.  پونه گرجی۴.  مهدی اسحقیان درچه۵.  ایمان آقابالی۶.  امیر اشرفی حبیب آبادی۷.  حمیدرضا ستاره کوکب۸.  الناز نبیی۹.  زهرا حسنی سعدی۱۰.  میلاد قاسمی آریایی۱۱.  مح
... صد و شصت
روز از زادروز مهرسام می گذرد و ما آنچنان به او خو گرفته ایم که انگار روزی نبوده
است که نباشد. گویی از ازل تا به ابد، از تبار ما، در دمادم لحظات مان وجود داشته
است و حضور. بدین سان، او همهنگام، دیرینه و نوظهور، بر تمام وجوه زندگی ما پرتوئی
بی بدیل گسترانیده است. همزیستی با او، پاسداری و مراقبت اش گاه بسیار دشوار و
طاقت فرسا و در عین حال شور انگیز و شگفت آور بوده است. گاهی راه گشودن به دنیای
کوچک و در عین حال فراخ اش، پیوند خوردن با گنجین
تا چند ماه پیش فکر میکردم باید بمیرم و نمی تونم این زندگی رو ادامه بدم اما امروز از هر روزی دیگه ای که تو زندگیم بوده امیدوارم ترم به اینده!
دلم میخواد سال های طولانی زندگی کنم هیچ چیز برام بی معنی نیست شاید ظاهرم شاد نباشه ولی از درون خوشحالم
کلی برنامه ریختم برای زندگیم که انجامشون میدم 
فراموش نکردم که چقدر بی رحمی و ظلم شد در حقم ولی ازشون گذشتم از هیچ کس و هیچ چیز نفرت ندارم همه چی پاک شده 
با مریضی که دارم کنار اومدم حالم بهتر شده و تازه ی
یکسال پیش همه زندگیم از هم فروپاشید. سخت کار میکردم. پدرم در همان ایام به طور ناگهانی فوت کرد و رابطه روحی عاطفی ام با همکاران و عزیزانم آشفته و پریشان شد. در آن موقع نمیتوانستم به خوبی درک کنم که والاترین نعمت زندگیم از لا به لای بزرگترین لحظات یاس و ناامیدی به سوی من خواهد آمد. تنها ذره از یک راز بزرگ به من هدیه شده بود، راز زندگی. این اندک بصریت را از کتابی به قدمت یک صد سال که دخترم هیلی به من داده بود دریافتم.
ادامه مطلب
 احتمالا تمام لحظات زندگی ما در فایلهایی به نام خاطره در مغز ثبت میشوند. تمام لحظات یا فقط لحظاتی که برای ما اهمیت دارند؟ یا لزوما اتفاقاتی که سبب ایجاد هیجان های احساسی در ما میشوند؟ نمی دانم. فکر کنم دکتر رستگار موقع درس دادن فیزیولوژی مغز این چیزها را گفته باشد ؛ که خب من فراموش کرده ام. همان طور که خیلی چیزهای دیگر را فراموش کرده ام. از بعضی خاطرات فقط رد کمرنگ مبهمی در ذهنم مانده که می ترسم این هم تا چند وقت دیگر کاملا پاک شود. بعضی اوقات خ
 احتمالا تمام لحظات زندگی ما در فایلهایی به نام خاطره در مغز ثبت میشوند. تمام لحظات یا فقط لحظاتی که برای ما اهمیت دارند؟ یا لزوما اتفاقاتی که سبب ایجاد هیجان های احساسی در ما میشوند؟ نمی دانم. فکر کنم دکتر رستگار موقع درس دادن فیزیولوژی مغز این چیزها را گفته باشد ؛ که خب من فراموش کرده ام. همان طور که خیلی چیزهای دیگر را فراموش کرده ام. از بعضی خاطرات فقط رد کمرنگ مبهمی در ذهنم مانده که می ترسم این هم تا چند وقت دیگر کاملا پاک شود. بعضی اوقات خ
امروز داشتم فکر میکردم
 
که ما
به دنیا میایم
 
تجربه میکنیم
 
و در اینده به لحظات امروزمون و حتی به سختیامون، دل شکستگی هامون، و... میخندیم.
 
جالبه
 
ولی عجیبه
 
که اینقدر راحت به گذشته برمیگردیم و میگی آخی! اون روزا هم گذشت.
 
قبول دارم که ادم درس میگیره. یعنی فراموش نمیکنی چیزایی که یاد گرفتی رو.
ولی واقعا تلخی و شیرینی و همه اینها از ذهن ادم پاک میشه.
 
ما که قراره به سختیا و مشکلات الانمون بخندیم در اینده
 
خب از الان بخندیم!
 
محبوبم!جهانم آشفته است؛ جهانم میزان نیست.جهانم پر از اضطراب است.لحظات چموش اند.تنها هنگامی که به شما میرسم،رو به روی تو ام و به تو سلام میکنم،آن زمان جهان به تعادل میرسد.جواب بدهی یا نه،تو جهان مرا متعادل میکنی محمد_صالح_علاء
یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقاتش در خانه‌های سالمندان ، بزرگترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ را جمع کرده و 5 حسرت را که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشر کرده است !
1 - کاش به خانواده‌ام بیشتر محبت می‌کردم مخصوصا پدر و مادرم2 - کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم3 - کاش شجاعتش را داشتم احساساتم را با صدای بلند بیان کنم4 - کاش رابطه‌هایم را با دوستانم حفظ می‌کردم5 - کاش شادتر می‌بودم و لحظات بیشتری می‌خندیدم.* من احتمالا از شماره 2 پشیمون ب
" تا مینویسی یعنی امید داری " امیدی نیست چیزی برای بهتر شدن نیست فقط گذر روزها و لحظات با درد همین و بس ... اون انرژی که صبح داشتم رو الان شدیدا از دست داده ام و بخاطر درد ... درد ...دیگه ننویسم چون دیگه امیدی ندارم برای نوشتم ... موندن بی فایده است همیشه درد هست همین

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها